آخرین اخبار احمد زید آبادی

  • در دنیای سیاست، همه ما در شرایط آزاد یکدیگر را نقد می‌کنیم و این نقد را حق قطعی همدیگر و دارای فواید متقابل می‌دانیم. وقتی اما یکی از ما دستگیر و زندانی می‌شود، نقد آرا و عملکرد او حکم تابو پیدا می‌کند؛ تابویی که نزدیک شدن به حریم آن، اقدامی سخت زننده و ناجوانمردانه به نظر می‌رسد. این موضوع البته دلایل سیاسی و روانی دارد. فردی که به دلیل نظراتش زندان، یا در بازداشتگاه تحت فشار است، با چه توجیهی…

  • در ایام زندان گاهی مشکلی در بند پیش می‌آمد که حل آن فقط از طریق گفتگو با رئیس زندان ممکن می‌شد.

  • زنده‌یاد سید محمود دعایی مردی بسیار شاد و خوش به نظر می‌آمد. معمولا طنزهای دست اولی در آستین داشت که با نقل دراماتیک و حرفه‌ای آنها، جماعت را از خنده روده‌بر می‌کرد.

  • در دوران حکومت محمدرضا شاه، هر یک از گروه‌های مخالف آن مدعی بودند که اگر خودشان به قدرت برسند چنان اقتصادی را سامان می‌دهند که سرشار از عدالت و ثروت و وفور نعمت و ارزانی و رفاه و راحتی و پیشرفت باشد.

  • وضعیتی است به خدا! شرایط کشور همچون بیماری روی دست‌مان مانده است. هر کدام به دری می‌کوبیم، یا فریادی می‌زنیم، یا نسخه‌ای می پیچیم، یا هشداری می‌دهیم، یا با هم نزاع می‌کنیم، یا تکه‌ای می‌پرانیم، یا متلکی بار کسی می‌کنیم، یا درون خود غصه می‌خوریم، یا پرخاش می‌کنیم، یا ناسزا می‌گوییم، یا... اما همه‌اش گویی هیچ و پوچ است و راه به جایی نمی‌برد!

  • زیادآبادی در یادداشتی نوشت: جمهوری اسلامی در انتقامِ ترورِ سردار سلیمانی مقر نیروهای آمریکایی در پایگاه عین‌الاسد عراق را موشک باران کرد که عواقبی چون سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی را هم در پی داشت.

  • یک اصلاح طلب در یادداشتی نوشت: دولت رییسی فرصت چندانی در اختیار ندارد. بدبختانه در پشتِ ناکامی و شکست او فرصتی برای دیگران هم نهفته نیست. از این‌رو، سوگمندانه باید گفت که دولت او آخرین فرصت برای همه است حتی همه آنان که آرزوی ناکامی و شکست آن را دارند!

  • بارها گفته‌ام اقتصاد، سیاسی‌ترین مساله ایران است اما اکنون باید گفت که اقتصاد سرنوشت است! بدون سامان‌یابی اقتصاد، کشور ثابت و آرامش خود را از دست می‌دهد، اما سامان دادن به اقتصاد با توجه به مختصات سیاسی و فرهنگی کشور، به امری فوقِ دشوار تبدیل شده است.

  • یک فعال سیاسی گفت: نظام پارلمانی آنقدر از ذهن ایرانی‌ها دور است که نه با مختصات آن آشنا هستند و نه در این شرایط به این سادگی می‌توانند آن را احیا کنند.

  • گویند در میان اصحابش نشسته بود. زنى خوبروى بگذشت. اصحاب چشم بر او دوختند.