روایت گاردین از بی اعتباری اروپا در خاورمیانه

اگر دیپلماسی ایران و آمریکا از سر گرفته شود، اروپا و عربستان چه نقشی دارند؟ | جهان برای اروپا وارونه شده است

سرویس: اخبار سیاسی کدخبر: ۷۶۰۳۶۲
اقتصادنیوز: جهان اروپا با هم‌راستایی واشنگتن و مسکو در جنگ اوکراین و شکاف فزاینده ترانس‌آتلانتیک، دستخوش تحولی بنیادین شده است؛ به‌ویژه آن‌که دولت ترامپ، اروپا را نه یک شریک راهبردی، که یک رقیب می‌بیند.
اگر دیپلماسی ایران و آمریکا از سر گرفته شود، اروپا و عربستان چه نقشی دارند؟ | جهان برای اروپا وارونه شده است

به گزارش اقتصادنیوز، اتحادیه اروپا که در چند سال اخیر به شدت درگیر جنگ در اوکراین بوده است، از سویی با بی توجهی دولت دونالد ترامپ و عدم حمایت آمریکا نیز دست و پنجه نرم می کند.

این درحالی است که پس از حملات گسترده اسرائیل به غزه، مواضع مقامات کشورهای اروپایی و روی برگردانی آشکار آن ها در ارزش هایی که سال ها از آن سخن می گفتند، باعث شد که اتحادیه اروپا اعتبار خود در خاورمیانه را کاملا ار دست بدهد.

با این حال، اروپا همچنان شانس آن را دارد که به بازیگری مؤثر در ایجاد ثبات در مدیترانه شرقی بدل شود.

خبر مرتبط
پشت پرده رابطه نزدیک ترامپ با اردوغان و پوتین | پیامد استراتژی «امتیاز در برابر امتیاز» بر اعتبار بین‌المللی آمریکا

اقتصادنیوز: وقتی منطق امتیاز در برابر امتیاز به سیاست خارجی راه می یابد، خطر از سطح اخلاقی فراتر رفته و به یک تهدید راهبردی تبدیل میشود می‌شود، چرا که دشمنان هوشمند می‌توانند طمع اقتصادی را به یک نقطه‌ضعف تبدیل کنند.

شانس اندکی که همچنان باقی است

ناتالی توچی در گاردین نوشت: یک سال پس از سقوط حکومت بشار اسد در سوریه، احمد الشرع، که اکنون رئیس‌ دولت سوریه است، در اوایل این ماه در مجمع دوحه سخنرانی کرد. او با مهارت به پرسش‌ها درباره گذشته جنجالی‌ خود پاسخ داد و مسیر پیچیده کشورش به‌سوی نظامی مشارکتی و مبتنی بر قانون را ترسیم کرد.

هنگام شنیدن سخنان او، این نکته به ذهنم رسید که اگرچه نقش اروپا در خاورمیانه به‌شدت آسیب دیده است، هم به‌دلیل موضع غیراخلاقی آن در قبال جنگ غزه و هم به‌دلیل کنارگذاشته‌شدن خودخواسته‌اش از دیپلماسی هسته‌ای ایران، اما هنوز این فرصت را دارد که در قبال همسایگان مدیترانه شرقی خود نقشی را ایفا کند.

جهان برای اروپا وارونه شده است

جهان اروپا با هم‌راستایی واشنگتن و مسکو در جنگ اوکراین و شکاف فزاینده ترانس‌آتلانتیک، دستخوش تحولی بنیادین شده است؛ به‌ویژه آن‌که دولت ترامپ، اروپا را نه یک شریک راهبردی، که یک رقیب می‌بیند.

یکی دیگر از ابعاد این دگرگونی، افزایش بی‌اثری اروپا در خاورمیانه است. تنها درصورتی اروپایی‌ها می توانند به ایفای نقش مستقل و سارنده و جدید در خاورمیانه امیدوار باشند، که بپذیرند که دوران گذشته به پایان رسیده و به راهبردهای جدیدی نیاز است.

از پایان استعمار تا تبعیت از آمریکا

پس از بحران سوئز در سال ۱۹۵۶،که نقطه پایان سلطه استعماری اروپا در خاورمیانه بود، کشورهای اروپایی پذیرفتند که نقش دوم را در برابر آمریکا ایفا کنند.

واشنگتن تصمیم‌گیر اصلی بود، هرچند دولت‌ها و افکار عمومی اروپا همیشه با آن هم‌نظر نبودند؛ برای مثال جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ یکی از نمونه های بارز آن بود.

با این حال، آمریکا معمولا از اروپا انتظار داشت تا از راهبردهایش حمایت کند، و اروپا نیز همراهی می‌کرد.

قرارداد نانوشته ای که به پایان رسید

قرارگرفتن اروپا زیر چتر امنیتی آمریکا، قرارداد نانوشته‌ای بود که روابط ترانس‌آتلانتیک را شکل می‌داد و این همراهی ها را برای اروپایی‌ها قابل‌قبول می‌کرد.

البته این به آن معنا نبود که اروپا هیچ نقشی در خاورمیانه نداشت؛ برای مثال کشورهای اروپایی در روند صلح اسلو نقشی کلیدی ایفا کردند و از سازمان آزادی‌بخش فلسطین به‌عنوان هسته اولیه یک دولت آینده حمایت کردند. مهم‌تر از آن، دیپلماسی اروپا با صبر و پیگیری، تلاش‌های چندجانبه‌ای را پیش برد که در نهایت به توافق هسته‌ای ایران انجامید.

اما در همه این موارد، حتی زمانی که اروپا با واشنگتن اختلاف نظرهای زیادی داشت، در نهایت روی به حمایت از رهبری آمریکا و مهار زیاده‌روی‌های هژمونیک آن آورد. مهاری که در موارد محدودی موفق شد و اغلب ناکام ماند، اما چارچوب سیاسی هیچ تغییری نکرد.

فروپاشی چارچوب های قدیمی

امروزه اما این چارچوب دیگر وجود ندارد. اروپا، غرق در جنگ اوکراین است و عملا از نقش آفرینی در خاورمیانه عقب‌نشینی کرده است.

جنگ اوکراین نه‌تنها بخش عمده ظرفیت سیاست خارجی اروپا را بلعیده است، بلکه نگاه سیاسی آن به خاورمیانه را نیز دچار مشکل کرده است. تضمین حمایت آمریکا در اوکراین، به‌ویژه در دوران دونالد ترامپ، به معنای پذیرش بی‌چون‌وچرای سیاست‌های واشنگتن در منطقه بوده است؛ از جمله حمایت از بمباران غیرقانونی ایران.

ایران اکنون به‌واسطه هم‌سویی راهبردی با روسیه، به دشمنی تمام‌عیار در نگاه اروپاییان تبدیل شده است.

بی تفاوتی آشکار واشنگتن

از سوی دیگر، آمریکا دیگر اروپا را شریک اصلی خود در خاورمیانه نمی‌داند. با ظهور بازیگران منطقه‌ای جدید، به‌ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس و همچنین ترکیه، واشنگتن به طور مستقیم با ریاض، دوحه، ابوظبی و آنکارا وارد تعامل می‌شود.

حاشیه‌نشینی اروپا حتی در دوران جو بایدن نیز قابل مشاهده بود که تا حد زیادی نیز به‌دلیل عملکرد خود اتحادیه بود. اما در دوران ترامپ، این کنارگذاشته‌شدن به امری غریزی بدل شده و دولت او آگاهانه می‌کوشد اروپا را بیش از پیش به حاشیه براند.

 ضربه نهایی به بدنه اعتبار اتحادیه 

یکی از مهمترین تغییرات، عدم تمایل بازیگران خاورمیانه نسبت به بازگشت اروپا است؛ چرا که امتناع لجوجانه و غیراخلاقی اروپا از استفاده از نفوذ خود برای پایان‌دادن به جنگ ویرانگر اسرائیل در غزه، آخرین بقایای اعتبار اتحادیه را نابود کرده است.

وقتی صدراعظم آلمان، فریدریش مرتس پس از حمله اسرائیل به ایران به صراحت اعلام کرد که اسرائیل در حال انجام کار کثیفی است که اروپا از انجام آن ناتوان است، تمامی پرده‌ها کنار رفت. در چنین موقعیتی، حتی بحث استانداردهای دوگانه هم مطرح نبود. درواقع، جز معدود کشورهایی مانند اسپانیا، نروژ، ایرلند و گاهی فرانسه، اتحادیه اروپا خود را به‌عنوان کلیتی بدون هیچ معیار اخلاقی معرفی کرد.

بنابراین، برای پاک شدن اروپا از نقشه سیاسی خاورمیانه، نه اهرم فشاری در کار بود و نه اصل و ارزشی، چرا که اروپا با دستان خود از نقش آفرینی کنار گذاشته شد.

نتانیاهو و مرتس

اروپا دیگر بازیگر اصلی نیست

امروز، هرگونه امیدواری نسبت به آتش‌بس پایدار در غزه یا حتی پیشرفتی در مسیر تشکیل یک دولت فلسطینی، هیچ ارتباطی به تلاش‌های اروپا ندارد. رهبران اروپایی همچنان پشت طرح صلح ترامپ پنهان می‌شوند و از به‌کارگیری هرگونه فشار واقعی بر اسرائیل خودداری می‌کنند. 

در عمل، این قطر است با مشارکت کلیدی ترکیه، عربستان سعودی و مصر، نقش میانجی را ایفا می‌کند.

اگر روزی دیپلماسی آمریکا و ایران از سر گرفته شود نیز این اروپا نخواهد بود که آن را رهبری کند.تروئیکای اروپایی که به سه کشور فرانسه، آلمان و بریتانیا گفته می شود، با فعال‌کردن سازوکار اسنپ بک، جایگاه خود را تضعیف کرد و به توافق هسته‌ای ایران که خود در شکل‌گیری‌اش نقش داشت، پایان داد.

اکنون هرگونه پیشرفت، وابسته به همگرایی میان کشورهای خلیج فارس و ایران است؛ در این میان، نقش بالقوه عربستان در تسهیل گفت‌وگو میان واشنگتن و تهران مورد توجه است.

به‌طور خلاصه، در مهم‌ترین پرونده‌های خاورمیانه، یعنی مسئله فلسطین و ایران، دولت‌های اروپایی در بهترین حالت می‌توانند از تلاش‌های کشورهای خلیج فارس برای تأثیرگذاری بر ترامپ حمایت کنند. این حمایت بی‌اهمیت نیست، به‌ویژه آنکه آتش‌بس غزه شکننده است و ممکن است فروبپاشد. اما درهر صورت، نقش اروپا به سطحی درجه‌سوم تنزل یافته است.

چند صندلی برای نشستن وجود دارد؟

با این حال، خاورمیانه همچنان همسایه اروپا است و تصور بی‌تفاوتی دائمی اروپایی ها نسبت به این موارد، و ساده‌لوحانه خواهد بود. با محدودشدن دامنه مانور، اروپا باید تمرکز خود را بر لبنان، عراق و سوریه بگذارد، چرا که اوضاع هر سه کشور به‌شدت شکننده است .

لبنان درگیر فرآیندی پیچیده از اصلاحات است، در حالی که خطر جنگ همواره بالای سر آن قرار دارد و اسرائیل همچنان پنج پایگاه نظامی را در خاک این کشور اشغال کرده است.

عراق نیز موفق شده تا خود را از تلاطم‌های اخیر منطقه دور نگه دارد و با ظرافت، به‌دنبال افزایش استقلال عملکرد است.

image_2025-12-20_13-10-54

سوریه نیز در شرایطی شکننده قرار دارد؛ کشوری که می‌کوشد تا در حالی که با اسرائیلی توسعه‌طلب و تهاجمی روبه‌روست، میان عدالت و انسجام اجتماعی تعادلی را برقرار کند.

به‌جز سوریه، که به نظر می رسد علاقه ترامپ نسبت به آن پس از سفر احمد الشرع به واشنگتن بیشتر شده است، آمریکا در لبنان و عراق چندان خود را درگیر نکرده است.

در حالی که بازیگران منطقه‌ای، چه از نظر امنیتی مانند نقش ترکیه در سوریه و چه از نظر اقتصادی، مانند حمایت کشورهای خلیج فارس، ضروری‌اند، خلأیی وجود دارد که اروپا بتواند در پرکردن آن نقشی را ایفا کند.

در شرایطی که نظم لیبرال بین‌المللی دچار آشفتگی است، شاید حمایت از حکمرانی دیگر مد روز نباشد، اما در لبنان، عراق و سوریه به‌شدت مورد نیاز است. این همان نقطه ای است که شاید شانسی را برای نقش آفرینی سازنده اروپا، فراهم کند.

ارسال نظر

پربازدیدترین‌ها
کارگزاری مفید